1 گر خدا خواهی جدا از خود مدان از خدا می دان خدا از خود مدان
2 گر همه عالم به درویشی دهی لطف می فرما عطا از خود مدان
3 فاعل مختار در عالم یکی است در حقیقت فعل ما از خود مدان
4 ما به او محتاج و او از ما غنی تو فقیری این غنا از خود مدان
5 از فنا و از بقا بگذر خوشی این فنا و این بقا از خود مدان
6 درد او بخشد دوا هم او دهد عارفا درد و دوا از خود مدان
7 در همه حالی که باشی ای عزیز نعمت الله را جدا از خود مدان