1 خدایگانا من بنده آنکسم که بصدق فریضه دارم بر خویشتن سجود ترا

2 تو آن کسی که به تحقیق آفریده خدای پی نمایش انصاف خود وجود ترا

3 من آنکسم که بسی با شتاب پیمودم دراز نائی و پهنای بحر جود ترا

4 تو آنکسی که به اقبال و بخت کرده قرین ستاره حزب ترا آسمان جنود ترا

5 من آنکسم که بنانم به صد زبان باشوق سروده تعنیتی موقع ورود ترا

6 تو آنکسی که نگردد گسسته حبل امید ز دامن کرمت دشمن عنود ترا

7 من آنکسم که مدام آرزو همی کردم درون دیده قیام تو و قعود ترا

8 تو آنکسی که ندارد قضای چرخ کبود توان آنکه تجاوز کند حدود ترا

9 منم که دست از کار رفت و کار از دست شدم چنانکه همی خواستم حسود ترا

10 توئی که کارت بر پای گشت و پای به چرخ سعادت فلکی بنده شد سعود ترا

11 چو زند فضلت نار القری برافزوزد ز شاخ طوبی حور آورد و قود ترا

12 خدا گواست من ای خواجه طاعت آوردم ز روی صدق غیاب تو و شهود ترا

13 تو گر فرامش سازی عهود سابقه ام من آن نیم که فرامش کنم عهود ترا

14 ز قید بندگی از تن رها شود هرگز رها نخواهد کردن دلم قیود ترا

15 گرم پذیری یا خود برانی از حضرت نخواهم ایچ به گیتی مگر خلود ترا