الهی از کُشتهٔ تو خون نیاید و از سوختهٔ تو درد، کُشتهٔ تو بکُشتن شاد است و سوختهٔ تو بسوختن خوشنود ,
الهی چون ما را در حجرهٔ بی شمع و چراغ مبتلا کنند ایمان ما را تو چراغ لحد ما گردانی، چون در معاملهٔ خود مینگرم سزاوار همه عقوبتها هستم و چون در کرم تو نظاره میکنم سزاوار همهٔ خداوندیها هستی. ,
الهی غریب تو را غربت وطن است، کی هرگز بخانه رسد کسی که غربت او را وطن است. ,
1 الهی! ترا آنکس بیند که ترا دید ووی ترا دید کی دو گیتی ویرا نابدید
2 و ترا دید کی نادیده پسندید پس از آن ترا ندید کی بخویشتن دید
1 یارب دل پاک و جان آگاهم ده آه شب و گریه سحرگاهم ده
2 در راه خود اول ز خودم بیخود کن بیخود چو شدم ز خود بخود راهم ده