جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

برست از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 3102

غزل 3102 ام از 6329 غزلیات

برست جان و دلم از خودی و از هستی

1 برست جان و دلم از خودی و از هستی شدست خاص شهنشاه روح در مستی

2 زهی وجود که جان یافت در عدم ناگاه زهی بلند که جان گشت در چنین پستی

3 درست گشت مرا آنچ می‌ندانستم چو در درستی آن مه مرا تو بشکستی

4 چو گشت عشق تو فصاد و اکحلم بگشاد بجستم از خود و گفتم زهی سبک دستی

5 طبیب فقر بخست و گرفت گوش مرا که مژده ده که ز رنج وجود وارستی

6 ز انتظار رهیدی که کی صبا بوزد نه بحر را تو زبونی نه بسته شستی

7 ز شمس تبریز این جنس‌ها بخر بفروش ز نقدهاش چو آن کیسه بر کمر بستی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر برست جان و دلم از خودی و از هستی

شاعر شعر برست جان و دلم از خودی و از هستی چه کسی است ؟

شاعر شعر برست جان و دلم از خودی و از هستی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر برست جان و دلم از خودی و از هستی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر برست جان و دلم از خودی و از هستی چیست ؟

قالب شعر برست جان و دلم از خودی و از هستی غزل است

مضمون اصلی شعر برست جان و دلم از خودی و از هستی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر