1 برو ای عقل بس محال مگو بگذر از دهر و از خیال مگو
2 سر آبی تو از سراب مپرس عین بحری سخن ز آل مگو
3 با حریفان مست مجلس ما جز حدیث می زلال مگو
4 سخن از دیده گو اگر گوئی خبر از حال گو ز قال مگو
5 از همه رو جمال سید بین دم مزن سِر ذوالجلال مگو
1 نقش رویش خیال تا بسته این چنین کس خیال نابسته
2 جلوه داده جمال معنی را صورتی در خیال ما بسته
1 ای آب حباب آب دریاب سرچشمهٔ این سراب دریاب
2 جامی و شراب و جسم و جانی این جام پر از شراب دریاب
1 غرق آب و آب را جوئیم ما آبروی ما ز ما جوئیم ما
2 صورت و معنی و جام می مدام آنچه جوئیم از خدا جوئیم ما