- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر ز چین سنبل زلفت صبا بوئی برد نافهٔ مشک ختن گیرد به هر سوئی برد
2 دل به دست باد خواهم داد هر چه باد باد لیکن آن بادی که از خاک درت بوئی برد
3 خاک آن بادم که ما را در هوای عشق تو ذره ذره گرد گرداند به هر کوئی برد
4 گر نه کفر زلف تو بر روی ایمان چیره شد از چه رو رومی جمالی جور هندوئی برد
5 در ختن با زلف تو گر دم زند مشک ختا چین زلفت آبروی او به یک موئی برد
6 دل ببردی از برم جان می بری خوش می کنی ای خوشا وقت دل و جانی که خوشخوئی برد
7 سید ار باری برد در عشق تو بار تو است زانکه خوش باشد که یاری بار مهروئی برد