1 گر بر سر نفس خود امیری، مردی بر کور و کر ار نکته نگیری، مردی
2 مردی نبود فتاده را پای زدن گر دست فتادهای بگیری، مردی
1 وقت شبگیر بانگ نالهٔ زیر خوشتر آید به گوشم از تکبیر
2 زاری زیر و این مدار شگفت گر ز دشت اندر آورد نخجیر
1 بر رخش زلف عاشق است چو من لاجرم همچو منش نیست قرار
2 من و زلفین او نگونساریم او چرا بر گل است و من بر خار؟
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار