- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر در طلب اوئی ناگه به برت آید ور گرد درش گردی او در به تو بگشاید
2 گر آینهٔ روشن اندر نظری آری تمثال جمال او در آینه بنماید
3 آن به که تو عمر خود در عشق کنی صرفش چون عمر عزیز تو پیوسته نمی پاید
4 ای عقل تو مخموری ، ما عاشق سرمستیم در مجلس سرمستان وعظ تو نمی یابد
5 در هر چه نظر کردم چون اوست که می بینم اقرار به او دارم انکار نمی شاید
6 تا نور جمال او در دیدهٔ ما بنمود نوری به جز آن نورش در چشم نمی آید
7 گفتار خوش سید هر کس که بخواند خوش آن بزم ملوکانه مستانه بیاراید