گر زانک ملولی از جلال الدین محمد مولوی غزل 1894

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

گر زانک ملولی ز من ای فتنه حوران

1 گر زانک ملولی ز من ای فتنه حوران این سلسله بگذار و کسی را بمشوران

2 در کوچه کوران تو یکی روز گذشتی افتاد دو صد خارش در دیده کوران

3 در خواب نمودی تو شبی قامت خود را بر سرو بیفزود ز تو قد قصوران

4 ای آنک تو را جنبش این عشق نبوده‌ست حیران شده بر جای تو چون تازه حضوران

5 از لحن عرابی چو شتر بادیه کوبد زین لحن چه بیگانه‌ای ای کم ز ستوران

6 عشقا تو سلیمان و سماع است سپاهت رفتند به سوراخ خود از بیم تو موران

7 شمس الحق تبریز چو خورشید برآید زیرا که ز خورشید بود جامه عوران

عکس نوشته
کامنت
comment