-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرمش ببوسی از من خاکی نشانه قدمش
2 بخوان به حضرت او زینهار از سر سوز تحیتی که نوشتم، همه به خون رقمش
3 ز بعد عرض تحیت اگر به ما برسد غریب تا نشماری ز غایت کرمش
4 میان دلبر و دل حاجت رسالت نیست ولیک هم بنوشتیم ماجرای غمش
5 به تشنگان بیابان بحر باز رسان که آب خضر نیابی ز رشحه قلمش
6 طراز زر نبود زیب جامه عشاق بر آستین بود از داغ عاشقی علمش
7 ز خون دیده خسرو عجب مدار که خلق به جای نقل جگر می دهند دمبدمش