-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر خمار آرد صداعی بر سر سودای عشق دررسد در حین مدد از ساقی صهبای عشق
2 ور بدرد طبل شادی لشکر عشاق را مژده انافتحنا دردمد سرنای عشق
3 زهر اندر کام عاشق شهد گردد در زمان زان شکرهایی که روید هر دم از نیهای عشق
4 یک زمان ابری بیاید تا بپوشد ماه را ابر را در حین بسوزد برق جان افزای عشق
5 در میان ریگ سوزان در طریق بادیه بانگهای رعد بینی میزند سقای عشق
6 ساقیا از بهر جانت ساغری بر خلق ریز یا صلا درده به سوی قامت و بالای عشق
7 شمس تبریز ار بتاند از قباب رشک حق قبههای موج خیزد آن دم از دریای عشق