- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است ما را چه سود، چون دل ما بسته غم است
2 چون باد صبح کرد غم آباد کاینات بسیار جسته ایم، دلی شادمان کم است
3 جز سیل غم نبارد ازین سقف نیلگون مسکین کسی که ساکن این سبز طارم است
4 جز خون دل مدام نباشد شراب او هر جا یکی فقیر در اطراف عالم است
5 اهل تمیز خوار و حقیرند نزد خلق جاهل به نزد خویش به غایت مسلم است
6 چشم طرب چگونه توان داشتن ز چرخ کاین خیره گرد نیز ز اصحاب ماتم است
7 زابنای روزگار وفایی ندید کس رحمت بر آن کسی که به ایشان نه همدم است
8 حقا که یک پیاله دردی و پای خم خوشتر بسی ز جام و سراپرده جم است
9 خسرو، برو، به کنج قناعت قرار گیر می نوش و سر متاب ز یاری که محرم است