1 گر منکر حشر و نشر و رستاخیزی در نقش غلط ز عقل رنگ آمیزی
2 هر شامگهت روز پسین است ز خواب هر صبح، قیامتی که بر میخیزی
1 اگرچه از رخ خود چشم بسته یی ما را نهان ز چشمی و در دل نشسته یی ما را
2 ز جعد زلف تو هر موی ماست زنجیری چرا درین همه زنجیر بسته یی ما را
1 ز فتراکسوار من چه معراجی است آهو را سر آن آهویی گردم که قران میشود او را
2 نکوخویی ز خوبان رشک عاشق بار میرود از آن نیکویان دل میدهم خوبان بدخو را