-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فریب عام، از هر رند بازاری نمیآید ز کس جز گوشهگیران، این میانداری نمیآید
2 چو قابیلند اخوان زمان، همراه تا کشتن ازین آدم نمایان، بیش ازین یاری نمیآید
3 برآرد سفله گر نامی، نگردد قدر او افزون که از در هم به نقش سکه دیناری نمیآید
4 چو وقت آید، نگردد کند تیغ مرگ از دولت که از بال هما دیگر سپرداری نمیآید
5 نشد زهگیر شست دل، ز یاد حلقهٔ زلفی از آن تیر دعایت بر نشان کاری نمیآید
6 ز هر جنس هنر چندان که خواهی هست پیش ما ولی ای مدعی، از ما دکانداری نمیآید!
7 به بالینم گهی آن مایه ناز از وفا واعظ چنان میآید از تمکین، که پنداری نمیآید