- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گر نامه بینامِ خوشت بوسد زبان خامه را آن رو سیاهی بس بود تا روز محشر نامه را
2 دلدادهٔ نام توام از هرکه نامت بشنوم بر مژده نام خوشت هم جان دهم هم جامه را
3 من کشتهٔ خط توام کم ران به خون من قلم سرخی به خون من مده منقار زاغ خامه را
4 از یک نظر در کوی تو صد شیخ صنعان بتپرست رسوای عالم میکند عشق تو صد علّامه را
5 از حلقهٔ مستان تو خیل ملک بیبهرهاند کز صحبت خاصان حق فیضی نباشد عامه را
6 اهلی سخن کوتاه کن افسانهگویی تا به کی؟ هنگام خواب القصه شد بر هم زن این هنگامه را