- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گرت هست سر ما سر و ریش بجنبان وگر عاشق شاهی روان باش به میدان
2 صلا روز وصال است همه جاه و جمال است همه لطف و کمال است زهی نادره سلطان
3 کجایی تو کجایی نه از حلقه مایی وگر خود به بهشتی چه خوش باشد بیجان
4 یکی چرب زبانی یکی جان و جهانی از او بوسه به جانی زهی کاله ارزان
5 اگر شیر اگر پیل چنانش کند این عشق چو بینیش بگوییش زهی گربه در انبان
6 چه تلخ است و چه شیرین پر از مهر و پر از کین زهی لذت نوشین زهی لقمه دندان
7 بیا پیش و مپرهیز و زین فتنه بمگریز بمستیز بمستیز هلا ای شه مردان
8 زهی روز زهی روز زهی عید دل افروز از آن چشم کرشمه وزان لب شکرافشان
9 بجو باده گلگون از آن دلبر موزون که این دم مه گردون روان گشت به میزان
10 بنوش از می بالا لب و ریش میالا شنو بانگ و علالا ز هر اختر و کیوان
11 بیندیش و خمش باش چنین راز مگو فاش دریغ است بر اوباش چنین گوهر و مرجان