- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گردون که کین اهل نظر در نهاد اوست اسباب نامرادی ما بر مراد اوست
2 ساغر بغیر داد مرا زهر غم دهد پیش که داد یار برم دار داد ازوست
3 می خوردنم بیاد لبش بود وین زمان خون دلی که میخورم آنهم بیاد اوست
4 امروز در دلم گرهی از غم است سخت کو ناو کی که چشم دلم بر گشاد اوست
5 اهلی متاع او سخن است و درین زمان چیزی که نارواست متاع کساد اوست