باغبان گو برو باد مپیما از خواجوی کرمانی غزل 607

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

باغبان گو برو باد مپیما کز گل

1 باغبان گو برو باد مپیما کز گل بدم سرد سحر باز نیاید بلبل

2 جبدا بادهٔ گلرنگ به هنگام صبوح از کف سرو قدی گلرخ مشکین کاکل

3 در بهاران که رساند خبر کبک دری بجز از باد بهاری به در خرگهٔ گل

4 بنگر از نالهٔ شبگیر من و نغمهٔ مرغ دشت پر زمزمه و طرف چمن پرغلغل

5 گر صبا سلسله برآب نهد فصل ربیع از چه برگردن قمری بود از غالیه غل

6 باد نوروز چو برخاست نیارند نشست بلبلان بی گل و مستان صبوحی بی مل

7 مطرب آن لحظه که آهنگ فروداشت کند زندش بلبله گلبانگ که قل قل قل قل

8 ای ز بادام تو در عین حجالت نرگس وی ز گیسوی تو در حلقهٔ سودا سنبل

9 آن سر زلف قمرسای شب آسا را بین همچو زاغی که زند در مه تابان چنگل

10 هر چه خوبان جهانرا به دلارائی برد جزو بود آن همه و حسن جهانگیر توکل

11 دست گیرید که خواجو که دلش رفت برود بارش افتاده و گشتست اسیر سر پل

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر