گنجی ست عشق یار که عالم از خیالی بخارایی غزل 80

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

گنجی ست عشق یار که عالم خراب اوست

1 گنجی ست عشق یار که عالم خراب اوست بحری ست لطف دوست که گردون حباب اوست

2 گر صادقی چو صبح مزن جز به مهر دم چون صدق عالمی ست که مهر آفتاب اوست

3 راه ادب گزین که سزاوار افسر است هرسر که از طریق ادب بر جناب اوست

4 اندیشه از کشاکش روز حساب نیست آن را که چشم بر کرم بی حساب اوست

5 دربند زلف یار نه تنها دل من است هرجا دلی ست شیفتهٔ پیچ و تاب اوست

6 آهسته رو خیالی و دست از هوس بدار زین خنگ تیز رو که مه نو رکاب اوست

عکس نوشته
کامنت
comment