-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گنجی چو تو در سینه به کونین چه کارم؟ مستغنیام از هردو جهان من که تو دارم
2 چون ذره بر آنم که به خورشید رسم باز در همت خو پست نِیَم گرچه غبارم
3 درمان دل از لعل تو جویند حریفان من درد دل خود به خدا باز گذارم
4 چون بلبل اگر زار بگریم مکنم عیب زاری ز غمت چون نکنم؟ عاشق زارم
5 جایی که بتان را سگِ خود مینشماری انصاف دهم من چه سگم؟ در چه شمارم؟
6 در ملک دلم غم به جفا دست برآورد وقت است که من هم به دعا دست بر آرم
7 اهلی ز کنار و بر خوبان نشوی سیر هرچند من از خلق دو عالم به کنارم