قمار عاشقان بردی از شهریار گزیدهٔ غزلیات 69

قمار عاشقان بردی ندارد از نداران پرس

1 قمار عاشقان بردی ندارد از نداران پرس کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس

2 جوانی ها رجزخوانی و پیریها پشیمانی است شب بدمستی و صبح خمار از میگساران پرس

3 قراری نیست در دور زمانه بی قراران بین سر یاری ندارد روزگار از داغ یاران پرس

4 تو ای چشمان به خوابی سرد و سنگین مبتلا کرده شبیخون خیالت هم شب از شب زنده داران پرس

5 تو کز چشم و دل مردم گریزانی چه میدانی حدیث اشک و آه من برو از باد و باران پرس

6 عروس بخت یکشب تا سحر با کس نخوابیده عروسی در جهان افسانه بود از سوگواران پرس

7 جهان ویران کند گر خود بنای تخت جمشید است برو تاریخ این دیر کهن از یادگاران پرس

8 به هر زادن فلک آوازه مرگی دهد با ما خزان لاله و نسرین هم از باد بهاران پرس

9 سلامت آنسوی قافست و آزادی در آن وادی نشان منزل سیمرغ از شاهین شکاران پرس

10 به چشم مدعی جانان جمال خویش ننماید چراغ از اهل خلوت گیر و راز از رازداران پرس

11 گدای فقر را همت نداند تاخت تا شیراز به تبریز آی و از نزدیک حال شهریاران پرس

عکس نوشته
کامنت
comment