- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز غمزه چشم تو چون تیر در کمان آورد خطت به ریختن خون من نشان آورد
2 کمند زلف تو یارب چه راهزن دزدی ست که بُرد نقد دل ما و رو به جان آورد
3 به نازکی کمرت هر دلی که از مردم ربوده بود به یک نکته در میان آورد
4 به یاد لطف عذار تو مردم چشمم هزار بار دم آب در دهان آورد
5 گذشته بود خیالی ز کوی رسوایی خیال زلف تواش باز موکشان آورد