- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز بسکه قوت جذب نگاه با آن روست بهر که حرف زنم، روی گفت و گو با اوست
2 گرش بود نظری، با سگان درگه خویش نگنجدم دگر از شوق، استخوان در پوست
3 بنای حسن ز اول نهاده اند بناز به سنگ سخت دلی پای طاق آن ابروست
4 چو کاسه یی که نویسند هفت سلام در آن ز زعفران رخم نقش کاسه زانوست
5 غم از دورویی ابنای روزگار مدار که پنج روز دگر کارها همه یکروست
6 ز ناز، بسکه گره ز ابروش جدا نشود شود خیال که، خالش بگوشه ابروست
7 نمیتوان شدن از فکر نرگسش بیرون خیال چشم فسون ساز آن پری جادوست
8 خموش باش، که گوش زمانه کم شنواست اگرچه واعظ کلک تو هم بسی پرگوست