ز بسکه قوت جذب نگاه با آن از واعظ قزوینی غزل 184

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

ز بسکه قوت جذب نگاه با آن روست

1 ز بسکه قوت جذب نگاه با آن روست بهر که حرف زنم، روی گفت و گو با اوست

2 گرش بود نظری، با سگان درگه خویش نگنجدم دگر از شوق، استخوان در پوست

3 بنای حسن ز اول نهاده اند بناز به سنگ سخت دلی پای طاق آن ابروست

4 چو کاسه یی که نویسند هفت سلام در آن ز زعفران رخم نقش کاسه زانوست

5 غم از دورویی ابنای روزگار مدار که پنج روز دگر کارها همه یکروست

6 ز ناز، بسکه گره ز ابروش جدا نشود شود خیال که، خالش بگوشه ابروست

7 نمیتوان شدن از فکر نرگسش بیرون خیال چشم فسون ساز آن پری جادوست

8 خموش باش، که گوش زمانه کم شنواست اگرچه واعظ کلک تو هم بسی پرگوست

عکس نوشته
کامنت
comment