- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز آنگهی که دل من به سوی یار من است زهی دراز که شبهای انتظار من است
2 ز من نماند نشان و دلم به زلف تو ماند به گوش داری، جانا، که یادگار من است
3 مگر تو خود کنی این لطف، ورنه می دانم که آن جمال نه در خورد روزگار من است
4 مرا به مستی معذور دار، ای هشیار که این زمام نه در دست اختیار من است
5 چو لاله غرق به خونم، چو گل گریبان چاک زهی شکفته که امسال نوبهار من است
6 هزار بار همی گفتم، ای دل بدخوی که عشق بازی با نیکوان کار من است
7 نشان خاک ستم کشته ایست در ره عشق هر آن غبار که بر دامن نگار من است
8 به تیغ در حق خسرو حق جفا بگذار خدای خیر دهادش که حق گزار من است