- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز بی برگان دل روشن ضمیران باصفا باشد که هر خاری به چشم شعله، میل توتیا باشد
2 مگردان خالی از دامان همت، دست سائل را که بهر روز بد دلهای شب دست دعا باشد
3 نباشد هیچ انباری به از انبان محتاجان که آن را پایه یی بس محکم از دوش گدا باشد
4 هرآن یاری که باشد در نهادش راستی محکم به جای نور چشم خلق، مانند عصا باشد
5 ز تاراج خزان بر خود نمی لرزند بی برگان که عریانی دعای جوشن تیر بلا باشد
6 به اسب و زین اگر نازند مغروران توسن خو سمند خوش عنا نی زیر ران ما را چو پا باشد
7 اگر در کنج غم، از ناتوانیها ز پا افتم از آن بهتر که دوشی زیر بارم چون عصا باشد
8 فریب دلق رنگارنگ سالوسان، مخور واعظ که هر رنگش ز حرص شوم، چشمی بر عطا باشد