1 ز بس خونها که می ریزی به غمزه شمار کشتگان ناید به یادت
2 گر از خون ریختن شرمت نیاید ز رنج غمزه باری شرم بادت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 شادی و بقا بادت و زین بیش نگویم کاین قافیه تنگ، مرا نیک بپیخست
1 دوستانم همه ماننده وسنی شده اند همه ز آنست که با من نه درم ماند و نه زر
1 گر بدی آنکس که زی توام بفکندی خویشتن اندر نهادمی بفلاخن
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به