ز بهر جان نتوانم نظر برید از اهلی شیرازی غزل 1198

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو

1 ز بهر جان نتوانم نظر برید از تو که یک نگاه بصد جان توان خرید از تو

2 دلم شکاف دم و داغها بنگر ببین که قطره خونی چها کشید از تو

3 ز شوق وصل تو عاشق فروخت هر دو جهان اگر چه هیچ خریداری ندید از تو

4 بهار حسن تو یارب شکسته باد بسی که نخل زندگیم را گلی دمید از تو

5 خموش اهلی و فریاد عاشقانه مزن که آنغزال سیه از آن رمید از تو

6 چون عاقبت درد مرا جز مرگ نبود چاره یی تا کی بلای جان بود ایندرد بی درمان من

7 گفتم مکش اهلی که شد صید حرم خندید و گفت من کعبه اهل دلم صد همچو او قربان من

عکس نوشته
کامنت
comment