1 ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم چنین باشد چو گفت دل شنیدم
2 گذر کردم به بازار جمالت دلی بفروختم، جانی خریدم
3 جهانی کشته ای از من مکن ننگ که من هم در صف ایشان شهیدم
4 به کویت مردنم روزی هوس بود بحمدالله، به کام دل رسیدم
5 بدار، ای پندگو، از دامنم دست که من پیراهن عصمت دریدم
6 چه داند بی خبر خون خوردن عشق؟ تو از من پرس کاین شربت چشیدم
7 اگر گویی ز من بربا دل خویش ز تو نتوانم، از خسرو بریدم
دیدگاهها **