- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجوی خزانست در چمن عاشقان، بهار مجوی
2 دلم به صحبت مستان و شاهدان خو کرد نشان تقوی ازین رند دردخوار مجوی
3 چو من ز خون دل سوخته سیه رویم سپید رویی من زین سیاه کار مجوی
4 نروید از گل من جز گیاه بدنامی گل سلامت ازین خاک خاکسار مجوی
5 به جز فساد ز فاسق دگر عمل مطلب به جز وفا ز مقامم دگر شمار مجوی
6 ز اهل میکده جز ناکسی جمال مخواه به کنج مزبله جز ماکیان شکار مجوی
7 دلا، چو هدیه جان پیشکش نخواهی کرد بر آستانه سلطان عشق بار مجوی
8 سوار چابک من، آمدم به بندگیت قرار بندگیم ده، ولی فرار مجوی
9 چو خسرو راز بتان زینهار نتوان یافت مجو رهایی از آن بند و زینهار مجوی