- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز تو با تو راز گویم به زبان بیزبانی به تو از تو راه جویم به نشان بینشانی
2 چه شوی ز دیده پنهان که چو روز مینماید رخ همچو آفتابت ز نقاب آسمانی
3 تو چه معنی لطیفی که مجرد از دلیلی تو چه آیتی شریفی که منزه از بیانی
4 ز تو دیده چون بدوزم که تویی چراغ دیده ز تو کی کنار گیرم که تو در میان جانی
5 همه پرتو و تو شمعی همه عنصر و تو روحی همه قطره و تو بحری همه گوهر و تو کانی
6 چو تو صورتی ندیدم همه مو به مو لطایف چو تو سورتی نخواندم همه سر به سر معانی
7 به جنایتم چه بینی به عنایتم نظر کن که نگه کنند شاهان سوی بندگان جانی
8 به جز آه و اشک میگون نکشد دل ضعیفم به سماع ارغنونی و شراب ارغوانی
9 دل دردمند خواجو به خدنگ غمزه خستن نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
رامین
رامین
رامین