ز بسکه سینه خراش است زخم از اهلی شیرازی غزل 924

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق

1 ز بسکه سینه خراش است زخم خار فراق هنوز با می وصلیم در خمار فراق

2 ز ما مبر که ببوی تو ای غزاله چین ز ملک وصل فتادیم در دیار فراق

3 ز روزگار بنالند خلق و این طرفه که روزگار بنالد ز روزگار فراق

4 جدا ز گلشن وصلت چو لاله ام ای گل ستاره سوخته هجر و داغدار فراق

5 چه قدر وصل شناسد کسی که چون اهلی بخاک و خون ننشیند ز رهگذار فراق

6 درد عشق در دل ما گر بود جان گو مباش بهتر از جان است ما را درد روح افزای عشق

7 لذت عشق از همه عیش جهان شیرین تر است در دل اهلی نگیرد هیچ لذت جای عشق

عکس نوشته
کامنت
comment