1 ازین سپس من و کنجی و دلبری چون حور دگر بس است مرا صحبت هپور و چپور
2 تو باشی و من و من باشم و تو شیشه می کمانچه باشد و نی تار و تنبک و تنبور
3 به می مصالحه کردیم چشمه کوثر برو به کار خود ای واعظ تفنن جور!
1 ای بارگاه حسن تو محمود ایاز کن وی خسروان به پیش ایازت نیاز کن
2 ویرانه ساز کعبه دلها چو سومنات محمودی ای بکشور جان ترکتاز کن
1 مرا که نیست غم تن چه قید پیراهن به تنگ جان من از زندگی ز ننگ تن است
2 خوش آنزمان که من از قید تن شوم آزاد چه نیک در نگری این فضانه جای من است
1 من این جانی که دارم عهد با جانان خود کردم که گر پایش نریزم دشمنی با جان خود کردم
2 غمت نشسته بر دل برد از من مایه هستی ندانستم در آخر دزد را مهمان خود کردم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به