از عالم جان آنچه بما فیض از اهلی شیرازی غزل 205

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

از عالم جان آنچه بما فیض رسان است

1 از عالم جان آنچه بما فیض رسان است حسن خوش و آواز خوش خوش نفسان است

2 صید دل من زاهد و صوفی نتوانند سیمرغ من آزاده ز دام مگسان است

3 بیدرد که از زخم محبت نشد آگه درد دل عشاق چه داند که چه سان است

4 عاشق طلبش چاشنی غم بود از دوست گر وصل هوس میکند از بوالهوسان است

5 در کوی خرد هیچکسان منکر عشقند صد شکر که اهلی نه از آن هیچکسان است

6 بصد امید نگه داشتم ولی آن هم دریغ و درد که با صد دریغ و آه برفت

7 چه طعن نامه سیاهی است بر منت اهلی مگر گناه تو از نامه سیاه برفت

عکس نوشته
کامنت
comment