- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از عالم جان آنچه بما فیض رسان است حسن خوش و آواز خوش خوش نفسان است
2 صید دل من زاهد و صوفی نتوانند سیمرغ من آزاده ز دام مگسان است
3 بیدرد که از زخم محبت نشد آگه درد دل عشاق چه داند که چه سان است
4 عاشق طلبش چاشنی غم بود از دوست گر وصل هوس میکند از بوالهوسان است
5 در کوی خرد هیچکسان منکر عشقند صد شکر که اهلی نه از آن هیچکسان است
6 بصد امید نگه داشتم ولی آن هم دریغ و درد که با صد دریغ و آه برفت
7 چه طعن نامه سیاهی است بر منت اهلی مگر گناه تو از نامه سیاه برفت