از بهر دو نان، منت دونان از واعظ قزوینی غزل 128

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

از بهر دو نان، منت دونان چه ضرور است

1 از بهر دو نان، منت دونان چه ضرور است هر روز دو صد مرگ به یک جان، چه ضرور است

2 از شوق تو، نعل لب نان است در آتش در تب چو تنور از غمش ای جان چه ضرور است

3 آن را که نهادند به سر تاج قناعت بستن کمر خدمت سلطان چه ضرور است

4 تا جمع شود یک دو سه دینار حرامت دیدن همه شب خواب پریشان چه ضرور است؟

5 خود را به خطرها ز پی مال فگندن دادن سر خود در ره سامان چه ضرور است

6 جایی که رسد دست به دامان تجرد دادن بکف جامه گریبان، چه ضرور است؟

7 چون آب روان، خاک بود مسند پاکان در کلبه ما قالی کرمان چه ضرور است؟!

8 امروز شدن بر رخ خوبان همه تن چشم فردا شدنت کور و پشیمان چه ضرور است؟

9 تا آب لب تشنه یک دانه توان شد گوهر شدن ای قطره باران چه ضرور است

10 گیتی است یکی خانه، در آن ما همه مهمان کردن نسق خانه ز مهمان چه ضرور است

11 واعظ، اگر از دوست بود گوشه چشمی چشم نظر لطف ز یاران چه ضرور است؟

عکس نوشته
کامنت
comment