1 از عامه مشو ملول اگر با درکی کو واسطه گشت تا تو صاحب ترکی
2 گر حاصل شاخ جمله میبود ثمر میسوخت شجر ز غایت بی برگی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 خوبان دل گرم و نفس سرد چه دانند؟ باروی چو گل قدر رخ زرد چه دانند؟
2 آسوده دلانی که بخوابند همه شب سرگشتگی عاشق شبگرد چه دانند؟
1 عتاب و ناز تو با من ز غایت خوبی است که قهر و خشم بتان شیوه های محبوبیست
2 من از کمال طلب همچو خضر می یابم که آنچه می طلبم در کمال مطلوبیست
1 نقد گنج کعبه جایش جز دل ویرانه نیست حلقه بر در گو مزن زاهد که کس در خانه نیست
2 در حریم کعبه و بتخانه عاشق محرم است هرکه با عاشق آشنا شد هیچ جا بیگانه نیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **