از گوهر اشک ار نشود دیده از خیالی بخارایی غزل 260

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر

1 از گوهر اشک ار نشود دیده توانگر باری شود آبش به لب جوی برابر

2 آن کیست که در عشق تو چون درّ سرشکم دعویّ یتیمی کند و بگذرد از زر

3 گر سر برود در سر زلف تو زیان نیست سودای سر زلف تو سودی ست سراسر

4 در حُسن غلام خط و خالت دو سیاهند نام و لقب هر دو شده سنبل و عنبر

5 از رهگذر سینهٔ مجروح خیالی جز ناوک خونریز تو کس نیست به خون تر

عکس نوشته
کامنت
comment