-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای از گل رخسار تو خون در دل لاله بر لاله ز مشک سیه افکنده گلاله
2 بازآی که چشم و رخت ایماه غزل گوی این عین غزال آمد و آن رشک غزاله
3 از خاک درت برنتوان گشت که کردند ما را بحوالی سرای تو حواله
4 آورده بخونم رخ زیبای تو خطی چون بنده مقرست چه حاجت بقباله
5 آن جان که ز لعلت بگه بوسه گرفتم دینیست ترا بر من دلسوخته حاله
6 برخیز و بر افروز رخ از جام دلفروز کز عشق لبت جان بلب آورد پیاله
7 از آتش می بین رخ گلرنگ نگارین همچون ورق لاله پر از قطرهٔ ژاله
8 چشمم بمه چارده هرگز نشود باز الا به بتی ماه رخ چارده ساله
9 تا گشت گرفتار سر زلف تو خواجو چون موی شد از مویه و چون نال ز ناله