1 از آمدن و رفتن ما سودی کو وز تار امید عمر ما پودی کو
2 چندین سروپای نازنینان جهان میسوزد و خاک میشود دودی کو
1 چون چرخ به کام یک خردمند نگشت خواهی تو فلک هفت شمر خواهی هشت
2 چون باید مرد و آرزوها همه هشت چه مور خورد به گور و چه گرگ به دشت
1 گاوی است بر آسمان قَرینِ پروین، گاوی است دگر نهفته در زیر زمین؛
2 گر بینایی، چشمِ حقیقت بگشا: زیر و زَبَرِ دو گاو مشتی خر بین.
1 ابر آمد و زار بر سرِ سبزه گریست، بی بادهٔ گُلرنگ نمیشاید زیست؛
2 این سبزه که امروز تماشاگه ماست، تا سبزهٔ خاک ما تماشاگه کیست!
1 دنیا دیدی و هرچه دیدی هیچ است، و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است،
2 سرتاسرِ آفاق دویدی هیچ است، و آن نیز که در خانه خزیدی هیچ است.
1 هر راز که اندر دل دانا باشد باید که نهفتهتر ز عنقا باشد
2 کاندر صدف از نهفتگی گردد در آن قطره که راز دل دریا باشد
1 تا کی غم آن خورم که دارم یا نه وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
2 پرکن قدح باده که معلومم نیست کاین دم که فرو برم برآرم یا نه