- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از نرگس توام نظری ای پسر بس است چشمی به من فکن که مرا یک نظر بس است
2 گر آب خضر نیست جگر تشنه تو را پیکان آبدار تواش در جگر بس است
3 ای آنکه محرمی بر آن شوخ سعی کن چندانکه نام من ببری اینقدر بس است
4 دستم نمی رسد که به بر گیرمت ولی دست خیال تو مرا در کمر بس است
5 کی وصل گل به مرغ گرفتار می رسد بویی که میرسد ز نسیم سحر بس است
6 باشد که ناله یی بکند در دل تو کار از صد هزار ناله یکی کارگر بس است
7 گر خاک رهگذار تو اهلی نشد زبخت اورا به چشم گردی از آن رهگذر بس است