از نرگس توام نظری ای پسر از اهلی شیرازی غزل 131

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

از نرگس توام نظری ای پسر بس است

1 از نرگس توام نظری ای پسر بس است چشمی به من فکن که مرا یک نظر بس است

2 گر آب خضر نیست جگر تشنه تو را پیکان آبدار تواش در جگر بس است

3 ای آنکه محرمی بر آن شوخ سعی کن چندانکه نام من ببری اینقدر بس است

4 دستم نمی رسد که به بر گیرمت ولی دست خیال تو مرا در کمر بس است

5 کی وصل گل به مرغ گرفتار می رسد بویی که میرسد ز نسیم سحر بس است

6 باشد که ناله یی بکند در دل تو کار از صد هزار ناله یکی کارگر بس است

7 گر خاک رهگذار تو اهلی نشد زبخت اورا به چشم گردی از آن رهگذر بس است

عکس نوشته
کامنت
comment