-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 از جهان فردم همین در بند رخسار توام بنده حسنم درین عالم گرفتار توام
2 از زلیخا کی نیم ای یوسف اکنون جان بکف روز بازارست و من در روز بازار توام
3 نسبتم با هر خسی ایگل مکن کافتاده است صد هزاران گر بود من مرغ گلزار توام
4 با وجود حسن رخسارت که شهری مست ازوست من خراب حسن طبع و مست گفتار توام
5 همچو گل می میخوری با عاشقان زار خود آخر ای بیرحم من هم عاشق زار توام
6 مردم بیدرد را مرهم بود از وصل تو من جگر چاک و درون ریش و دل افکار توام
7 اهلی بیچاره درویشست و تو سلطان حسن بر زبان این نکته چون راند که من یار توام