- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از چشمه جان ره شد در خانه هر مسکین ماننده کاریزی بیتیشه و بیمیتین
2 دل روی سوی جان کرد کای عاشق و ای پردرد بر روزن دلبر رو در خانه خود منشین
3 ای خواجه سودایی می باش تو صحرایی در گلشن شادی رو منگر به غم غمگین
4 چون پوست بود این دل چون آتش باشد غم وین پوست از آن آتش چون سفره بود پرچین
5 چون دیده دل از غم پرخاک شود ای غم تبریز کجا یابی با حضرت شمس الدین