-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از خدنگ غمزه دلدوز خویش پاره سازم سینه بهر سوز خویش
2 تا شب هجران ناخوش در رسید بعد ازان هرگز ندیدم روز خویش
3 ز آشنایان بر سر بالین من نیست غیر از شمع کس دلسوز خویش
4 در خزان هجرم از دست رقیب از وصالت کی رسد نوروز خویش؟
5 از رخت بر آسمان مه شد خجل در چمن هم بوستان افروز خویش
6 وارهم از محنت هجران تمام گر بیابم طالع فیروز خویش
7 خسروا، در کنج تنهایی مگوی راز دل با جان غم اندوز خویش