واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

واعظ قزوینی
واعظ قزوینی

دل از خیال دوست، ندادم از واعظ قزوینی غزل 425

غزل 425 ام از 1154 غزلیات

دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش

1 دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش آغوش خاطری نگشادم بفکر خویش

2 از پایه بلند ز خود بیخبر شدن افتادم آن قدر که فتادم بفکر خویش

3 اخراج کرد غیرتم از شهر ننگ و نام تا رخصت خیال تو دادم بفکر خویش

4 تا ناخن خدنگ توام بود در نظر از دل چه عقده ها که گشادم، بفکر خویش

5 خود جاده ایم کعبه مقصود خویش را منظور اوست، زینکه فتادم بفکر خویش

6 واعظ ز خوشدلی چو اثر نیست در جهان در کنج غم نشسته و، شادم بفکر خویش

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش

شاعر شعر دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش چه کسی است ؟

شاعر شعر دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش واعظ قزوینی می باشد.

شعر دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش چیست ؟

قالب شعر دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش غزل است

مضمون اصلی شعر دل از خیال دوست، ندادم بفکر خویش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین است.
بنر