- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوست می سازد تواضع دشمن دیرینه را خاکساری میکند جاروب گرد کینه را
2 نشکنی تا خویش را، از دوست کی یابی نشان؟ هست پیچیدن کلید قفل این گنجینه را
3 تا بروی ما بگوید حرف مردن مو به مو کرده پیری روکش ما، هر نفس آیینه را
4 تر چو می گردد نمد، از تیغ تیزش باک نیست گریه جوشن کرده بر ما خرقه پشمینه را
5 خانه روشندلان را زینت از مهمان بس است نیست به از عکس نقش خانه آیینه را
6 در دبستان محبت، تا کنی، مشق جنون داده اند از بهر مد آه، لوح سینه را
7 میکند آمیزش تردامنان، دل را خراب نم کم از سیلاب نبود خانه آیینه را
8 درو باشی، کز خدنگ غمزه او دیده ام میکند خالی ز جوهر خانه آیینه را
9 در جهان بی زهر منت نیست شهد عشرتی تلخی شنبه برد شیرینی آدینه را
10 نیستم واعظ نگاه تنگدستان را حریف دارد ارزانی بما حق جامه پرپینه را