عاشقان را گه گهی از از امیرخسرو دهلوی غزل 1561

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تازه کن

1 عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تازه کن خستگان را گه گه از پاسخ جفایی تازه کن

2 غمزه را آشفته ساز و خون ما بر خاک ریز خنده را بر لب گمار و خون بهایی تازه کن

3 بوسه دزدیده خواهم، گر نه بدهی ظاهرا وعده پوشیده ده، لب را گوایی تازه کن

4 لعل تو درمان جان است و لبم را دردمند دردمند خویش را، آخر دوایی تازه کن

5 بی وفایی را دهان بربسته ای، بگشا دهان یا ز ما خون ریز یا با ما وفایی تازه کن

6 صبحدم بویی ز زلف خود سوی خسرو فرست ملک افریدون و خاقان بر گدایی تازه کن

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر