سالها شد که به از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1030

شاه نعمت‌الله ولی

آثار شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

سالها شد که به جان طالب جانان خودم

1 سالها شد که به جان طالب جانان خودم درد دل می طلبم در پی درمان خودم

2 جام می بر کف و در کوی مغان می گردم رند سرمست خود و ساقی مستان خودم

3 در نظر آینه می آرم و خود می نگرم عاشق روی خود و واله و حیران خودم

4 مو به مو با همهٔ خلق مرا پیوند است بستهٔ سلسلهٔ زلف پریشان خودم

5 نفسم آب حیاتی به جهان می بخشد خضر وقت خودم و چشمهٔ حیوان خودم

6 سید و بنده و محبوب و محب خویشم هر چه هستم دل و دلدار خود و آن خودم

7 نعمت اللهم و با ساقی سرمست حریف بر سر خوان خودم دایم و مهمان خودم

عکس نوشته
کامنت
comment