مه را اگر از مشک ز ره پوش از خواجوی کرمانی غزل 283

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

مه را اگر از مشک ز ره پوش توان کرد

1 مه را اگر از مشک ز ره پوش توان کرد تشبیه بدان زلف و بنا گوش توان کرد

2 چون شکر شیرین بشکر خنده در آری جان برخی آن لعل گهر پوش توان کرد

3 می تلخ نباشد چو ز دست تو ستانند کز دست تو گر زهر بود نوش توان کرد

4 حاجت بقدح نیست که ارباب خرد را از جام لبت واله و مدهوش توان کرد

5 گر دست دهد شادی وصل تو زمانی غمهای جهان جمله فراموش توان کرد

6 بی آتش رخسار توخون در دل عشاق باور نتوان کرد که در جوش توان کرد

7 مرغان چمن را چو صبا بوی گل آرد زنهار مپندار که خاموش توان کرد

8 از روی توام منع کنند اهل خرد لیک برقول بد اندیش کجا گوش توان کرد

9 خواجو تو مپندار که بی سیم زمانی با سیمبران دست در آغوش توان کرد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر