-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مه را اگر از مشک ز ره پوش توان کرد تشبیه بدان زلف و بنا گوش توان کرد
2 چون شکر شیرین بشکر خنده در آری جان برخی آن لعل گهر پوش توان کرد
3 می تلخ نباشد چو ز دست تو ستانند کز دست تو گر زهر بود نوش توان کرد
4 حاجت بقدح نیست که ارباب خرد را از جام لبت واله و مدهوش توان کرد
5 گر دست دهد شادی وصل تو زمانی غمهای جهان جمله فراموش توان کرد
6 بی آتش رخسار توخون در دل عشاق باور نتوان کرد که در جوش توان کرد
7 مرغان چمن را چو صبا بوی گل آرد زنهار مپندار که خاموش توان کرد
8 از روی توام منع کنند اهل خرد لیک برقول بد اندیش کجا گوش توان کرد
9 خواجو تو مپندار که بی سیم زمانی با سیمبران دست در آغوش توان کرد