ای گل، تو بی علاقه به دنیا از واعظ قزوینی غزل 534

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و من

1 ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و من زین رو درین چمن تو همین واشدی و من

2 کم گشت حرف لیلی و مجنون ز روزگار روزی که ای نگار تو پیدا شدی و من

3 از فیض بیخودی تو که بایست او شوی صد حیف کز خودی همه تن ما شدی و من!

4 پر کرد عشق تربیت عاقلان شهر مجنون، همین تو قابل صحرا شدی و من!

5 از من نبود نام و نشان بی تو در میان چون آفتاب و ذره تو پیدا شدی ومن

6 این فیض بس که گاه خرامش تو ای سپند سرگرم سیر عالم بالا شدی و من

7 واعظ، جهان ز مردم خودبین پرست، لیک بینا بعیب خویش، تو تنها شدی و من!

عکس نوشته
کامنت
comment