دامن گل نبرد هر که ز خار از خواجوی کرمانی غزل 323

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

دامن گل نبرد هر که ز خار اندیشد

1 دامن گل نبرد هر که ز خار اندیشد مهره حاصل نکند هر که ز مار اندیشد

2 در نیارد بکف آنکس که ز دریا ترسد نخورد باده هرآنکو ز خمار اندیشد

3 هر کرا نقش نگارنده مصور گردد نقش دیوار بود کو ز نگار اندیشد

4 تو چه یاری که نداری غم و اندیشهٔ یار یاری آنست که یار از غم یار اندیشد

5 در چنین وقت که از دست برون شد کارم من بیچاره که ام چارهٔ کار اندیشد

6 هر که سر در عقب یار سفرکرده نهاد این خیالست که دیگر ز دیار اندیشد

7 در چنین بادیه کاندیشهٔ سرنتوان کرد بار خاطر طلبد هر که ز بار اندیشد

8 آنکه شد بیخبر از زمزمهٔ نغمهٔ زیر تو مپندار که از نالهٔ زار اندیشد

9 گرتو صد سال کنی ناله و زاری خواجو گل صد برگ کی از بانگ هزار اندیشد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر