- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پنج در چه فایده چون هجر را شش تو کند خون بدان شد دل که طالب خون دل را بو کند
2 چنگ را در عشق او از بهر آن آموختم کس نداند حالت من ناله من او کند
3 ای به هر سویی دویده کار تو یک سو نشد آنک در شش سو نگنجد کار او یک سو کند
4 شیر آهو میدراند شیر ما بس نادرست نقش آهو را بگیرد دردمد آهو کند
5 باطنت را لاله سازد ظاهرت را ارغوان یک دمت سازد قزلبک یک دمت صارو کند
6 موج آن دریا مجو کو را مدد از جو بود آن بجو کز نور جان دو پیه را دو جو کند
7 خوش قمررویی کز این غم میگذارد چون هلال خوش شکرخویی که با آن شکرستان خو کند
8 آهنی کو موم شد بهر قبول مهر عشق خاک را عنبر کند او سنگ را لؤلؤ کند
9 دل کباب و خون دیده پیشکش پیشش برم گر تقاضای شراب و یخنی و طرغو کند
10 لکلک آن حق شناسد ملک را لکلک کند فاخته محجوب باشد لاجرم کوکو کند
11 آب و روغن کم کن و خامش چو روغن میگداز خرم آن کاندر غم آن روی تن چون مو کند